دوسالی میشه که دولت تو بحث انتخاب و انتصاب مدیران پایه ، میانی و ارشد دستورالعمل صادره کرده که برای انتخاب و انتصاب بایستی یه پروسه طولانی طی بشه تا فردی رو پست مدیریتی بدهند گرچه خیلی وقتا این قوانین رو بالادستی ها دور میزنند و همه چی فرمالیته اس اما خب این قوانین دست و پاگیر همیشه واسه کارمندای ساده و دون پایه است نه برای مقامات ارشد کشور

 تو اداره ماهم این بحث هست و شرکت مادر تخصصی هم راه به راه نامه میزنه که عدول از این دستورالعمل تخلف محسوب میشه و مسئولیت ناشی از عدم اجرای آن به عهده مدیرارشد دستگاه می باشد برای همین برای انتصاب حتا رئیس گروه که پایین تر سطح مدیریت در شرکت به حساب میاد باید طرف یک ارزیابی 360 درجه توسط مدیر مستقیم ، معاون مربوطه و یکی از همکاران هم رده خود بشه بعد معرفی بشه به کانون ارزیابی مستقر در شرکت مادر و پس از یک سری مصاحبه های بسیار فرسایشی و قرارگرفتن در یک محیط شبیه سازی شده و دوره های آموزشی ویژه، گواهی صلاحیت عمومی برای تصاحب پست مدیریتی صادر بشه

القصه اواخر سال گذشته براساس تصمیماتی که تو یکی از کمیته ها گرفته شد و برای ایجاد انگیزه، یکی از پستهای مدیریتی پایه رو به یکی از کارشناسان پیشنهاد دادند مسئولیت کلیه مراحل معرفی ایشان به کانون ارزیابی هم به عهده منه منم همه فرمها و مدارک مورد نظر رو جمع آوری کردم و ایشون رو به کانون ارزیابی معرفی کردم و مقرر شد که منتظر پاسخ کانون باشیم تا خبر بدهند که چه روزی برای مصاحبه تعیین میشه

روز چهارشنبه ساعت 3.5 بعدازظهر کارشناس شرکت مادر با من تماس گرفت و گفت که فلانی رو روز شنبه به کانون معرفی کنید و تاکید کنید که راس ساعت 7.30 تو پژوهشگاه حضور داشته باشند

روز پنجشنبه اول وقت فرد مورد نظر رو خواستم و تمام توضیحات لازم رو بهش دادم و تاکید کردم که جلسه کانون راس ساعت انجام میشه و شما هم باید راس ساعت اونجا حضور داشته باشید ایشون هم قول داد که سروقت در جلسه حضور داشته باشه

روز شنبه ساعت 7:50 کارشناس شرکت مادرتماس گرفت و گفت این همکارتون چرا نیومده؟؟؟ جلسه درحال تشکیل شدنه و از ایشون خبری نیست !!!!

 واااای چقدر شرمنده شدم بابت این مسئله بهشون گفتم اجازه بدین من پیگیری کنم ببینم چی شده که ایشون هنوز نرسیده و بهتون خبر میدم

شماره موبایلی ازشون نداشتم زنگ زدم به مدیرش و شماره رو ازش گرفتم و هر چی با خط مستقیم شرکت و موبایل خودم شماره رو گرفتم جواب ندادند که ندادند داشتم از شدت عصبانیت منفجر میشدم  با خودم گفتم خوبه اینهمه تاکید کردم که سروقت حضور داشته باشه لابد الان تو ماشین تخت خوابیده و گوشیشم گذاشته رو سایلنت

دیدم جواب نمیده یه پیامک تند و تیز که عصبانیتم رو توش نشون بده رو تنظیم کردم و براش فرستادم و بعد هم به کارشناس مربوطه زنگ زدم گفتم متاسفانه موفق به تماس با ایشون نشدم

زنگ زدم نقلیه و گفتم فلانی با کدوم راننده رفته پژوهشگاه ؟ که اسم بردند و شماره دادند منم زنگ زدم و سراغ کارشناسمون رو گرفتم ایشون گفتند ما ساعت 7:55 رسیدیم پژوهشگاه مهندس صبحانه شون رو خوردند و رفتند سر جلسه منم با پوزخند گفتم چه ریلکس!! صبحانه شون رو هم خوردند بعد رفتند سر جلسه !!!؟

خلاصه اینکه خیالم راحت شد بالاخره به جلسه رسیده هر چند با تاخیر نیم ساعته . دیگه مشغول کارهام شدم که حدودای ساعت 9.5 دیدم شماره همکارم رو که به نام خودش سیو کرده بودم روی گوشیم داره زنگ میخوره . جواب دادم با کمال تعجب صدای یه زن رو از پشت گوشی که به نظر میرسید خواب آلوده هم هست شنیدم . ایشون هم با یه حالت طلبکارانه گفت خانم وقتی میخوای زنگ بزنی یا پیامک بدی اول چک کن ببین شماره درسته یا خیر ؟  گفتم ببخشید مگه این شماره فلانی نیست گفت نخیر !!! گفتم شرمنده من شماره رو امروز از اداره گرفتم احتمالا اداره اشتباه داده . مجددا عذرخواهی کردم و بعد هم قشنگ وا رفتم تو صندلیم  این دفعه از شدت خنده داشتم منفجر میشدم  زنگ زدم مدیرش گفتم شماره رو اشتباه دادید گفت نه خانم مهندس باور کنید من درست گفتم احتمالا شما یکی از ارقام رو اشتباه شنیدین . خلاصه اینکه بنده حسابی ضایع شدم ولی بعدش نشستم یه بار دیگه پیامک رو خوندم دیدم خیلی تند نوشتم و قطعا همکارم بعداز خوندنش حسابی حالش گرفته میشد با خودم گفتم لابد یه حکمتی داشته که من شماره رو اشتباهی سیو کنم که این عصبانیتم رو به همکارم بروز ندم و در آخرین روزهای حضورم در شرکت کسی رو از خودم دلخور نکنم و همچنان در اوج از همکاران خداحافظی کنم  این اشتباه مضحک رو به فال نیک گرفتم و از خدای خودم کلی تشکر کردم و دیگه هم پیگیر قضیه نشدم تا خود همکار بیاد و جریان کانون رو برام بگه

من به این مسئله اعتقاد راسخ دارم که اگه قراره یه کاری در موعدش انجام نشه قطعا حکمتی درش نهفته است برای همین اگه برای یه کاری مصر باشم که انجامش بدم اگه دو مرتبه رفتم و به سرانجام نرسید دیگه برای بار سوم میگم حتما حکمتی هست که تاحالا نشده پس بی خیالش میشم بعدها متوجه میشم خیلی درست فکر میکردم و اگه اون زمان من روی قصدم پافشاری میکردم قطعا بعدا پشیمون میشدم

عکس پیامک مورد نظر رو برای عبرت خودم و سایرین گذاشتم بلکه رستگار شویم و شوید


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ های ایرانی iranarc12 Dotha animefa سالم زيبا Khon گروه مهدوی «عصر سلیمانی ها»