مدتیه که حال و هوای خانه ما تغییرات اساسی کرده بنا به دلایل زیر:

- با درخواست انتقال من موافقت شده و طبیعتا من هر لحظه منتظر مجوز وزارت خونه هستم که بارو بندیلمو ببندم و راهی تهران بشم . که البته آمادگی کامل دارم برای طرح هجرت  فقط کافیه مجوز امروز صبح به دستم برسه من فردا راهی خواهم بود

- به شدت درگیر درس و کتاب و دانشگاه شدم طوری که موقع خواب هم کتاب دستمه تا همسر چراغها رو خاموش کنه من دارم از فرصت استفاده میکنم . حجم کتابها به شدت زیاده و وقت من اندک . به شدت استرس گرفتم که چطور با روزی  نهایت نهایت دوساعت مطالعه میتونم این همه کتاب رو با این حجم تا آخر خرداد به اتمام برسونم و نمره قبولی بالای 12 هم بیارم !!؟

- ماه رمضان نزدیکه و حال و هوای همه خونه ها در حال تغییره .

- بالاخره همسر رو راضی کردم که طبقه پایین رو کاملا تخلیه کنیم وبرای جبران بخشی از هزینه های زندگی بدیم دست مستاجر! بخشی از وسایل رو قبل عید منتقل کردیم به آپارتمان توی تهران و قسمت اعظمش که مونده بود رو بعداز تعطیلات عید به هر بدبختی و مصیبتی بود تو طبقه بالا جا دادیم هنوز مقداریش پایین مونده و من نمیدونم باهاشون چه کنم مثلا میز تی وی رو نمیدونم کجا بذارم یا چه بلایی سرش بیارم تلویزیون رو دادیم به یکی از دوستان ولی میزش رو نبرد و گفت خودم دارم ، یا موکتها و کناره ها و اسباب بازی های علی مثل ماشین شارژی و تمام اسباب بازی های بزرگ که خودش به تنهایی یه اتاق و کمد میخواد و کتابخونه ها و کلیییییی کتاب رو دستم مونده و من جاندارم که جاشون بدم . برای همین هر روز درگیریم هر روز باید دنبال یه جا باشم برای یه سری وسیله . دیشب به همسر پیشنهاد دادم وسایلی رو که لازم نداریم و خوشبختانه سالم هم هستند رو به هلال احمر بده برای سیل زدگان قبول کرد

- مستاجرمون از 24 فروردین قرارداد بسته و قراره 12 اردیبهشت عروسی کنند و شب عروسی بیان و خونه ما مستقر بشن  خیلی حس خوبیه . با اومدن این زوج جوان که الهی خوشبخت باشند حال و هوای خونه ما هم به کلی تغییر کرده . قبل از سال نو داماد خودش به تنهایی خونه رو دیده بود و به شدت پسندیده بود و تو تعطیلات عید مرتب زنگ میزد که کی میایید که خانمم رو برای دیدن خونه بیارم . بعداز تعطیلات عید خانواده داماد(که از دوستان صمیمی همسر هستند) به اتفاق خانواده عروس برای عید دیدنی و همینطور دیدن خونه اومدن خونمون شب نشینی و بعد از پذیرایی رفتند پایین رو دیدند که به اتفاق از معماری و مهندسی و تمیزی و شیکی واحد کلی تعریف کردند و خوششون اومد و از روز بعدش کلید گرفتند و هر  روز یا داماد با خانمش ، یا با دوستاش و یا خانواده همسرش برای نظافت میان خونه . پرده ها و موکتهای اتاق خوابها رو دادند خشکشویی . در و دیوار و پنجره و کف و کابینتها هم حسابی تمیز شده و آماده اس برای جهاز چیدن . تو این مدت هم من هر وقت خونه بودم ازشون با چای و شیرینی های خونگی و سنتی خودمون یا آش رشته و سایر خوراکی ها پذیرایی کردم که زیاد بهشون سخت نگذره چون هر وقت اومدن تا دیروقت شب در حال نظافت بودند

- امروز قراره جهاز عروس رو بیارند . دیشب اومدن ریموت در پارکینگ رو گرفتند و امتحانش کردند که چه جوری ثابت نگهش دارند و ازما هم دعوت کردند که در جشن کوچولویی که موقع آوردن جهیزیه قراره برگزار بشه شرکت کنیم اما متاسفانه ما اون موقع نیستیم و راهی تهرانیم که یه سر به دخترم بزنیم و مقداری وسیله رو ببریم تهران چون هفته دیگه پنجشنبه هم عروسی این زوج هستش و عملا نمیتونیم به دخترم سر بزنیم . چند روز بعدش هم که ماه رمضونه و . حیف شد خیلی دلم میخواست موقع آوردن جهاز عروس خونه بودم ولی انگار باید فقط برم چیدمانش رو ببینم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نارون دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. ادبيات فارسي فروش و چاپ انواع لیبل-مارک-اتیکت بروشور لباس سوالات ضمن خدمت انتصاب مدیران مدارس Leslie Marc گروه فنی مهندسی برق و الکترونیک شراب زندگی